– لمبتون و قحطي نان
نوشته شده توسط : رضا

از اواخر زمستان 1320 يعني درست پس از آن كه مجلس، پيمان همكاري ايران و انگليس و شوروي را تصويب كرد و به اشغال ايران صورت قاوني بخشيد و دولت نيز سيستم جيره بندي را در تمام كشور به مرحله اجرا در آود و كوپن نان و قند و شكر و چاي و ساير خواروبار را در اختيار مردم قرار داد و درست از هنگامي كه انتظار مي رفت فشار بر ملت ايران كمتر شود و محروميت هاي او كاهش يابد، كميابي نان آغاز گرديد و به تدريج به صورت يك قحطي فرا گير در آمد. در  تما نانوايي هاي كشور به هنگام پخت، شلوغي و ازدحام غير قابل و صفي به چشم مي خورد. پخت و توزيع نان سيلو، از يادگارهاي مشخصه همين دوران است. دولت براي جلوگيري از ازدحام مردم و رفع كمبود نان دست به كا رپختن نان ماشيني زد كه به نان سيلو معروف شد. اين نان، ناني نامرغوب و غرب ماكوب لود كه در بعضي نقاظ كشور از جمله تهران توزيع مي شد. بيمورد نيست اضافه كنيم كه پس از پايان جنگ و سالهاي بعد از آن بعضي از مردم سال نان را مبدا تاريخ قرار داده و هنگامي كه مي خواستند از يك واقعه تاريخي سخن بگويند مثلاً مي گفتند واقعه در سال «نان سيلو» رخ داد.[1]

علت اين كمبود، آشكارا غارتي بود كه متفقين از محصولات ما مي كردند. تمام محصولات غلات آذربايجان ، گيلان، مازندران، گرگان و سراسر شمال را شوروي يكجا مي برد، چون توليد غلات آن كشور بر اثر جنگ و اشغال سرزمينهاي حاصلخيز اوكراين و بيلوروسي و غيره توسط ارتش آلمان و آتش زدن كشتزارها هنگام تخليه اين اراضي و عقب نشيني ، به صفر رسيده بود.

در حقيقت شوروي در شرايطي قرار داشت كه از يك كيلو گندم و برنج هم نمي توانست چشم بپوشد. در جنوب هم همين عمل انجام مي شد. قسمت اعظم غلات را انگليسي ها و آمريكايي ها مي خريدند، اما نه براي مصرف خودشان كه براي تحويل به شوروي، چون خودشان نيازي بدان نداشتند. وقاحت بارتر از اين، مشاجره تبليغاتي اي بود كه ميان انگليسي ها و شورويها براي فريب مردم ايران درگرفت و هر كدام مي كوشيدند خود را يار و مدد كار ايران نشان دهند. پس از آن كه صدها تن از گرسنگي مردند و در چندين شهر ايران شورشهاي خود انگيخته عليه قطحي و بيداد گري روي داد كه به دست حكومت در پناه نيروهاي اشغالگر به خاك و خون كشيده شد، انسان دوستي شوروي گل كرد و به اصلطلاح 25 هزار تن گندم به ايران هديه كرد و ده دوازده كاميون شوروي در خيابانهاي تهران به راه افتادند و اين گندمهاي «اهدايي» را به مردم نشان دادند و طبيعتاً عده اي كه از پيش آماده شده بودند براي آنان كف زدند و به دولت شوروي يار و مددكار ملت ايران درود فرستادند. به دنبال آن مطبوعات حزب توده از يك سو و روزنامه دولتي كيهان و اطلاعات از سوي ديگر، درباره اين كمك بي شائبه و برادرانه دولت شوروي قلم فرسايي و به نام ملت ايران از آن سپاسگزاري كردند، اما انگليسي ها حتي اين كمدي مسخره را نيز نتوانستند تحمل كنند و اداره انتشارات سفارت انگليس، يعني همان ويكتوري هاوس كذايي، اعلاميه اي منتشر و در روزنامه ها (به استثناي مطبوعات حزب توده) چاپ كرد كه اگر شوروي 25 هزار تن گندم به ايران داده به علت آن است كه انگليس و آمريكا تا پايان ژانويه 1943 چند ين برابر 25 هزار تن به آن كشور گندم  فرستاده اند و البته بهترين راه كمك به تهران آن بود كه گندم مناطق آذربايجان كه سه سال متوالي حاصل در آنجا خوب بوده و مقدار كافي انبار داشته است به تهران آورده شود ولي مالكين آذربايجان از تامين آذوقه شهر تبريز هم دريغ دارند چه رسد به آن كه به فكر مردم بيچاره تهران باشند.

وقاحت را ببينيد چه اندازه است !! ميس لمبتون و دستياران ايراني اش از يك سو مي كوشند به خيال خودشان تبليغات شوروي را خنثي كنند و به ملت ايران بگويند مبادا فريب بخورد و خيال كند اين 25 هزار تن گندم را شوروي به او داده است، بلكه بداند كه اين هديه را به طور غير مستقيم آنها به وي داده اند. از سوي ديگر سعي مي كنند هم خودشان و هم شوروي را تبرئه كنند و تمام كاسه كوزه ها را بر سر مالكان آذربايجان و ايلات ديگر بشكنند و آنان را مقصران اصلي و مسببان قحطي نشان دهند. دروغگويي آنان آشكار و به خوبي پيداست كه مالك آذربايجان نفعي ندارد كه سه سال تمام محصول را در انبارهاي خود پنهان كند، در حالي كه نه مي تواند به خارج صادر كند و نه در داخل بفروشد. آنان به خوبي مي دانستند كه محصول گندم در آذربايجان به انبار كردن نمي رشد و همان سرخرمن يكجا بار مي شود و به شوروي مي رود. همچنين به روي خود نمي آوردند كه آن چندين برابر 25 هزار تن گندمي را كه به شوروي تحويل داده اند از كيسه خليفه بخشيده و از حلقوم ملت ايران بيرون آورده اند.[2] در واقع قحطي نان، معلول عامل بنيادي تري بود كه توسط متفقين به دولت فروغي تحميل شده بود، بدين مفهوم كه فروغي در صدد بود با انعقاد قرار داد سه جانبه (ايران – انگليس – شوروي) حضور ارتش اشغالگر را در ايران قانوني كند تا بتواند مطمئن شود كه آنها استقلال و تماميت ارضي ايران را تضمين مي كنند و پس از جنگ از كشور خارج مي شوند. براي رسيدن به اين منظور، او ناگزير به دادن امتيازات بسياري به متفقين شد كه اهم آنها تعهد براي تامين احتياجات نا محدود ريالي، ترقي نرخ ليره از 67 ريال به 140 ريال و لغو انحصار بازرگاني خارجي كشور و آزاد گذاشتن خريد و فروش ارز بود. به اين ترتيب در زماني كه بيشتر كشورهاي سرمايه داري جهان براي مقابله با عوارض جنگ، سيستم جيره بندي و كنترل مصرف را اعمال مي كردند دولت فروغي محدوديت هاي وارداتي و انحصارات دوره رضا شاه را لغو كرد. اين امر، عملاً به گراني و قحطي دامنه گسترده اي داد تا آنجا كه نرخها 113 درصد ترقي كرد. معدودي بازرگانان سود جو و فرصت طلب به ثروتهي افسانه اي دست يافتند و امكانات گسترده ريالي د راختيار متفقين قرار گرفت. با آشكار شدن عوارض اين تصميمات، دولت ناگزير شد با انتشار چهار صد ميليون ريال اسكناس تازه، به قيمت وارد آودرن فشارهاي خردكننده بر طبقات فقير، مشكلات روزمره خود را حل كند.[3] در چنين شرايطي، مستر ايليف، مشاور مالي سافرت انگلستان در تهران، در دفاع از افزايش نامحدود اسكناس در تاريخ 28/8/21 مصاحبه اي به عل آورد و اظهار داشت كه علت افزايش اسكناس در كشور ايران مربوط به مخارج فوق العاده متفقين نبوده بلكه معلول زياد شدن قدرت خريد مردم و بالا رفتن دستمزد كارگران و جاري شدن سيلي از ثروت به طرف كشور ايران است و به اين ترتيب معلوم شد كه علت فقر و گرسنگي مردم ايران، ثروتنشان و راكد ماندن ميليونها ريال در جيب آنهاست. وي مي گويد : ... ميزان اجرتي كه اكنون ايرانيان دريافت مي دارند هرگز در تاريخ اين كشور سابقه نداشته است. قدرت خريد مردم به مراتب بيش از پيش اضافه شده است و ليره ها و دلارهاي ايران انباشته مي شوند. امروز در ايران نيز مانند ساير نقاط عالم، ميزان اسكناس كه قوه خريد مردك را بالا مي برد زياد شده و در مقابل از تعداد اجناسي كه اسكناس بايد صرف خريد آن شود كاسته شده است و منافعي كه مجموع آنها به ميليونها ريال مي رسد نصيب ايرانيان شده و در جيب آنان راكد مانده است.[4]



[1] - مكي، حسين، تاريخ بيست ساله ايرا، ج8، علمي، تهران ، 1366، ص 270.

[2] - خامه اي ، انور، پيشين، ص 53-51.

[3] - بهنود، مسعود، دولتهاي ايران از سيد ضياء تا بختيار، نيما، تهران، 1368، ص 3-192.

[4] - روزنامه اطلاعات، نهم آبان 1321، شماره 39-5، به نقل از گذشته چراغ راه آينده، ص 167.





:: بازدید از این مطلب : 20
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: